چکیده:
نظام سرمایهداری با توجه به مبانی شرکآمیز خود و اصول متخذ از آن، الگوی سرمایهسالاری اقتصادی را ارائه داد. در این الگو جایگاه انسان در فرآیند پیشرفت به شدت تنزل و جایگاه سرمایه را فزونی مییابد. این امر باعث شده است تا مدیریت فرآیند پیشرفت، مالکیت منابع و محصول تولیدی سهم سرمایه شود. در واقع نیروی کار در الگوی پیشرفت نظام سرمایهداری در خدمت سرمایه قرار گرفته است. نتیجه چنین وضعیتی، فقر و شکاف طبقاتی شدید بوده است. نظام اقتصادی کمونیسم، با صراحت بیشتری مبانی توحیدی را منکر شد و علناً به کفر و الحاد روی آورد. براساس مبانی بینشی خود الگوی دولتسالاری اقتصادی را ارائه داد. در این الگو سرمایه را در عرصه اقتصادی عقیم معرفی کرد و هیچ بهرهای برای سرمایه در فرایند اقتصادی قائل نشد. همچنین، شان و منزلت انسان و نیروی کار در این نظام تنزّل یافت و متولی همه امور اقتصادی دولت شد. نظام اقتصادی اسلام با اتکای به منابع الهی و توحیدی، الگوی مردمسالاری اقتصادی را ارائه داده و مدلهای اجرایی آن را مشخص میکند. این الگو ضمن عقیم نشمردن سرمایه، جایگاه نیروی کار را ترفیع میدهد. این امر باعث میشود تا نیروی کار، مدیر فرایند پیشرفت، مالک منابع و محصول تولیدی باشد. در واقع در نظام اقتصادی اسلام، سرمایه در خدمت انسان قرار میگیرد و زمینه پیشرفت عادلانه در سطح جامعه فراهم میشود و شکاف درآمدی کاهش و کنترل میشود. بنابراین، این نوشتار براساس مبانی و تعالیم اسلامی به دنبال طراحی مدلهای مردمسالاری اقتصادی است بهگونهای که اهداف همه فعّالان اقتصادی با انگیزههای مختلف و مشروع، تأمین شود و شرایط پیشگفته در اقتصاد فراهم گردد. این پژوهش با مراجعه به منابع اسلامی و آثار علمی نظام اقتصادی سرمایهداری و سوسیالیسم به روش توصیفی و تحلیلی تحقّق اهداف نوشتار را پیگیری میکند.